۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

وبلاگی جدید

با عنایت به اینکه هر سلامی ، به یک خداحافظی ختم می شود و ایضاً نظر به مشغله آیین ، به زودی بنده " انوشیروان بهدین " با وبلاگی جدید در خدمت دوستان خواهم بود ।
موید و منصور باشید

۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه

بیش از این...

این روزها همش دلهره دارم و نگرانم . به این فکر می کنم که بیش از این چه بلایی قرار است بر سرمان بیاورند . باید ماند و دید.

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

ناگهان زنگ می زند تلفن...

ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد...
مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد
بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات
واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد
روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت
توی دنیای دوست داشتنی!! بهترین دوست دشمنت باشد
دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی
بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!
چمدانی نشسته بر دوشت، زخم هایی به قلب مغلوبت
پرتگاهی به نام آزادی مقصد ِ راه آهنت باشد
عشق، مکثی ست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر
جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد

آقا یوسف


دیروز رفتم جشنواره فیلم و دیدین فیلم "آقا یوسف" . خیلی چیزایی که شاید نسل جدید تو ذهنشون باشه و به عنوان دغدغه باهاش کلنجار می رن ، تو فیلم بیان شده . همچنین پدری که بازنشسته شده و پنهانی تو خونه ی دیگران کار می کنه . دختری که می خواد با کسی ازدواج کنه که از قضا پدرش تو همون خونه یواشکی کار می کنه . پیرمردها و پیر زن هایی که یا رها شدند یا در این ترس به سر می برند که اگه روزی از دست و پا افتادن کی می خواد ازشون نگهداری کنه . پدر و دختری که حرف همو نمی فهمن . دو دوستی که هر کدوم به نحوی با خانوادشون مشکل دارن . زنی که شوهرش رفته خارج از کشور و اونو با یه بچه رهاش کرده و ... فیلم خوب و جالبی بود . خصوصاً بازی مهدی هاشمی که مثل همیشه محشر بود .

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

یکی از شاگردام مشروط شده می گفت:
7 نمره نیاز دارم تا مشروط نشم استاد ترو خدا کمکم کنید دستم به دامنتون استاد من بابا ندارم استاد دستم به دامنتون
وقتی حرفش تموم ازش پرسیدم  7+15 می دونی چند میشه؟

تصمیم کبری

امروز رئیسم از ادارمون رفت 
رئیس رئیسم من را برد تو اتاقش و فقط یک نکته گفت :
"گفت تو کدوم اتاق می خواهی بشینی ؟ انتخابش با خودته "

ترجیح می دم رئیس نباشم و شب راحت بخوابم تا رئیس باشم و هر شب 11 برگردردم 

۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

مرا جای خودم بگذار...

مرا جای خودم بگذار ، خودت را جای گهواره
و آغوشی تسلی بخش ، کنارم باش همواره

جلسات دوستانه بسیج با منحرفان فتنه 88

رئيس سازمان بسيج مستضعفين گفت: بسياري از منحرفان با بيان منطقي مسائل از سوي بسيجيان به راه انقلاب كشيده شدند.
به گزارش خبرگزاري فارس از مشهد، محمد‌رضا نقدي در نشست سراسري مسئولان بسيج دانشجويي دانشگاه‌هاي سراسر كشور اظهار داشت: با اين حال اين كار هزينه بالايي دارد كه توسط سازمان بسيج پرداخت مي‌شود.
نقدي افزود: در همين راستا با بيش از 4 هزار نفر از افراد به انحراف كشيده شده در جريان بعد از انتخابات سال گذشته و فتنه توسط بسيج، جلسات دوستانه‌اي گذاشته شد.
وي ابراز داشت: بسيجيان با ارشاد اين افراد به صورت بسيار منطقي در زمينه وقايع روز و اتفاقات اخير و همچنين واقعيت مسئله با آنها جلساتي داشتند.

۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

بوی معشوق

تصویر اول ، کلاس عرفان و حکمت اسلامی ، هفته سوم جلسات کلاس
پسر تنها به جلسات کلاس می یاد . نه حرفی نه حدیثی . نه گرم گرفتن با کسی . پس از چند جلسه از کلاس متوجه شده که یه دخترخانوم که صدای استاد رو ضبط می کنه ، بی هیچ چشم داشتی برای بچه های کلاس صدای استاد رو روی سی دی می زنه . اصلاً خودش به بقیه بلند می گه تا کسی از قلم نیفته . پسر از دختر خوشش می یاد . جلسه هفته بعد رو نمی تونه بیاد؛ ولی تصمیم می گیره که دو جلسه بعد از خانوم بخواد که سی دی موصوف رو براش بیاره .
تصویر دوم ، کلاس عرفان و حکمت اسلامی ، هفته پنجم جلسات کلاس
پسر ردیف جلو نشسته . از پشت صدای خانومی رو می شنوه که داره راجع به سی دی که رایت کرده توضیح می ده . پسر بر می گرده و شروع می کنه به صحبت با اون خانوم که آیا جلسات استاد رو می تونه رو سی دی براش بزنه . در حین صحبت متوجه می شه که این ، اون خانوم نیست. خودش رو از تک و تا نمیندازه و صحبت رو ادامه می ده و قرار میشه سی دی هفته بعد به دستش برسه. در زمان کلاس پسر همش به اطراف نیگاه می کنه . ولی دختر خانوم اولیه رو پیدا نمی کنه .
تصویر آخر ، کلاس عرفان و حکمت اسلامی ، جلسه ششم جلسات کلاس
پسر از در کلاس وارد می شه . خانوم دومیه اون رو می شناسه و به طرفش می یاد و می گه : شما خواسته بودین سی دی رو و پسر تایید می کنه . دختر سی دی رو می ده . پسر یه تعارف خشک و خالی جهت پرداخت پول سی دی می کنه و دختر هم می گه قابلی نداره . کلاس شروع می شه . باز هم از خانوم اولی خبری نیست . کلاس که تموم می شه پسر از کلاس می یاد بیرون . سی دی رو بو می کنه . زمزمه می کنه : این بوی معشوق نیست . اصلاً بویی نمی ده . پسر سی دی رو تو سطل زباله می ندازه و میره.
انوشیروان بهدین

۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

یک امتحان ساده

از آنجایی که در ایران آزادی بیان در حد بنز موجود می باشد. این آزمایش را انجام دهید .

1- وارد گوگل شوید
2- کلمه NEWSرا جستجو کنید
3- بر روی همه موارد کلیک نمایید
4- نتیجه گیری آنقدر اطلاعات در کشور ما شفاف است که همه سایت های خبری یک چیز می نویسند

۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

دیدی ای مه

دیدی ای مه که ناگه رمیدی و رفتی

پیوند الفت بریدی و رفتی

هرچه خواری به یاری کشیدم و دیدم

دامن ز دستم کشیدی و رفتی

بس ناله‌ها کردم به امیدی که رحم آری

به فریاد من ای گل

فریاد از دل تو کز جفا ، فریادمو نشنیدی و رفتی

جانا گرچه بردی از یادم

جان در کوی عاشقی دادم

ز پا فکندی، به سر دویدم، گوهر فشاندم

بر اشک من خندیدی و رفتی

ساقی بده آن می را

مطرب بزن آن نی را

که پای لاله، پیاله خوش باشد

دل اسیران به ناله خوش باشد

علاج محنت به جز می نیست

به غیر نالیدن نی نیست

مرحوم رهی معیری

۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

بعد از پیتزای تاسوعا و بختیاری عاشورا چشممون به سبزی پلو با ماهی 28 صفر هم روشن شد