موید و منصور باشید
خیلی حرف ها تو دل و سرمونه اما از ترس گزمه های نت نمی توانیم بر صفحه کیبورد پیاده شان کنیم اگر از محتوی کمی ناراضی بودین بر ما خرده نگیرین
۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه
وبلاگی جدید
موید و منصور باشید
۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه
بیش از این...
۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه
ناگهان زنگ می زند تلفن...
مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد
بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات
واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد
روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت
توی دنیای دوست داشتنی!! بهترین دوست دشمنت باشد
دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی
بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!
چمدانی نشسته بر دوشت، زخم هایی به قلب مغلوبت
پرتگاهی به نام آزادی مقصد ِ راه آهنت باشد
عشق، مکثی ست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر
جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد
آقا یوسف
۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سهشنبه
تصمیم کبری
۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه
جلسات دوستانه بسیج با منحرفان فتنه 88
به گزارش خبرگزاري فارس از مشهد، محمدرضا نقدي در نشست سراسري مسئولان بسيج دانشجويي دانشگاههاي سراسر كشور اظهار داشت: با اين حال اين كار هزينه بالايي دارد كه توسط سازمان بسيج پرداخت ميشود.
نقدي افزود: در همين راستا با بيش از 4 هزار نفر از افراد به انحراف كشيده شده در جريان بعد از انتخابات سال گذشته و فتنه توسط بسيج، جلسات دوستانهاي گذاشته شد.
وي ابراز داشت: بسيجيان با ارشاد اين افراد به صورت بسيار منطقي در زمينه وقايع روز و اتفاقات اخير و همچنين واقعيت مسئله با آنها جلساتي داشتند.
۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه
بوی معشوق
پسر تنها به جلسات کلاس می یاد . نه حرفی نه حدیثی . نه گرم گرفتن با کسی . پس از چند جلسه از کلاس متوجه شده که یه دخترخانوم که صدای استاد رو ضبط می کنه ، بی هیچ چشم داشتی برای بچه های کلاس صدای استاد رو روی سی دی می زنه . اصلاً خودش به بقیه بلند می گه تا کسی از قلم نیفته . پسر از دختر خوشش می یاد . جلسه هفته بعد رو نمی تونه بیاد؛ ولی تصمیم می گیره که دو جلسه بعد از خانوم بخواد که سی دی موصوف رو براش بیاره .
تصویر دوم ، کلاس عرفان و حکمت اسلامی ، هفته پنجم جلسات کلاس
پسر ردیف جلو نشسته . از پشت صدای خانومی رو می شنوه که داره راجع به سی دی که رایت کرده توضیح می ده . پسر بر می گرده و شروع می کنه به صحبت با اون خانوم که آیا جلسات استاد رو می تونه رو سی دی براش بزنه . در حین صحبت متوجه می شه که این ، اون خانوم نیست. خودش رو از تک و تا نمیندازه و صحبت رو ادامه می ده و قرار میشه سی دی هفته بعد به دستش برسه. در زمان کلاس پسر همش به اطراف نیگاه می کنه . ولی دختر خانوم اولیه رو پیدا نمی کنه .
تصویر آخر ، کلاس عرفان و حکمت اسلامی ، جلسه ششم جلسات کلاس
پسر از در کلاس وارد می شه . خانوم دومیه اون رو می شناسه و به طرفش می یاد و می گه : شما خواسته بودین سی دی رو و پسر تایید می کنه . دختر سی دی رو می ده . پسر یه تعارف خشک و خالی جهت پرداخت پول سی دی می کنه و دختر هم می گه قابلی نداره . کلاس شروع می شه . باز هم از خانوم اولی خبری نیست . کلاس که تموم می شه پسر از کلاس می یاد بیرون . سی دی رو بو می کنه . زمزمه می کنه : این بوی معشوق نیست . اصلاً بویی نمی ده . پسر سی دی رو تو سطل زباله می ندازه و میره.
انوشیروان بهدین
۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه
یک امتحان ساده
۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه
دیدی ای مه
دیدی ای مه که ناگه رمیدی و رفتی
پیوند الفت بریدی و رفتی
هرچه خواری به یاری کشیدم و دیدم
دامن ز دستم کشیدی و رفتی
بس نالهها کردم به امیدی که رحم آری
به فریاد من ای گل
فریاد از دل تو کز جفا ، فریادمو نشنیدی و رفتی
جانا گرچه بردی از یادم
جان در کوی عاشقی دادم
ز پا فکندی، به سر دویدم، گوهر فشاندم
بر اشک من خندیدی و رفتی
ساقی بده آن می را
مطرب بزن آن نی را
که پای لاله، پیاله خوش باشد
دل اسیران به ناله خوش باشد
علاج محنت به جز می نیست
به غیر نالیدن نی نیست
مرحوم رهی معیری
۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه
۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سهشنبه
دوراهی
۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه
ایضاً جشن سده
۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه
جشن سده فرخنده باد
بعضی دانشمندان نام سده را گرفته شده از صد مي دانند. ابوريحان بيروني مي نويسد: « سده گويند يعني صد و آن يادگار اردشير بابكان است و در علت و سبب اين جشن گفته اند كه هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، ميان آن و آخر سال عدد صد بدست مي آيد و برخي گويند علت اين است كه در اين روز زادگان کیومرث - پدر نخستين - درست صدتن شدند .
یکی دیگر از دلایل گرامیداشت این شب این است که ایرانیان دو ماه میانی زمستان یعنی دی و بهمن را بسیار سخت و زمان قوی شدن اهریمن می دانستند و برای پیایان یافتن این دوماه مراسم خاص و دعاهای خاصی انجام می دادند.از شب یلدا که چله بزرگ نامیده می شد و در آن مهر برای مبارزه با اهریمن دوباره زاده شده بود تا شب دهم بهمن ماه که جشن سده و چله کوچک نامیده می شد برابر 40 روز است.
از اسطوره هاي جشن سده تنها يكي به پيدايش آتش اشاره دارد. فردوسي مي گويد: «هوشنگ پادشاه پيشدادي، كه شيوه كشت و كار، كندن كاريز، كاشتن درخت … را به او نسبت مي دهند، روزي در دامنه كوه ماري ديد و سنگ برگرفت و به سوي مار انداخت و مار فرار كرد. اما از برخورد سنگها جرقه اي زد و آتش پديدار شد.» هم در كتاب “التفهيم” و هم “آثارالباقيه” ابوريحان، از پديد آمدن آتش سخني نيست بلكه آنرا افروختن آتش بر بامها مي داند كه به دستور فريدون انجام گرفت و در نوروزنامه آمده است كه : «آفريدون همان روز كه ضحاك بگرفت جشن سده برنهاد و مردمان كه از جور و ستم ضحاك رسته بودند، پسنديدند و از جهت فال نيك، آن روز را جشن كردندي و هر سال تا به امروز، آيين آن پادشاهان نيك عهد را در ايران و دور آن به جاي مي آورند.»
به نقل از ویکی پدیا
۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه
شلغم
۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه
۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه
موتزارت با چای سبز
۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه
۱۳۸۹ بهمن ۵, سهشنبه
۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه
یارم...
یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند
پروانه امشب پر مزن اندر حریم یار من
ترسم صدای پرپرت از خواب بیدارش کند
پیراهنی از برگ گل بهر نگارم دوختم
بس که لطیف است آن بدن ترسم که آزارش کند
ای آفتاب آهسته نِه پا درحریم یار من
ترسم صدای پای تو از خواب بیدارش کند
فائز دشتستانی
به هنگام صبحدم
لحظاتی پیش تراوش شد :
می بینمت شکار به هنگام صبحدم
وان نرگسان خمار به هنگام صبحدم
دوش از برای هیچ خوش و خرم و کنون
با ناله های زار به هنگام صبحدم
گفتی که نیست دست خودت ، لیک بینمت
گویی به اختیار به هنگام صبحدم
تیغ از برای اهل حرم در نیام و تو
شمشیر آشکار به هنگام صبحدم
آبی به رخ بزن که تو را نیک بنگرم
برکش مرا کنار به هنگام صبحدم
تعجیل کن به عشق و مکن استخاره هیچ
باید روم به کار به هنگام صبحدم
۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه
سفر کیش و دوچرخه سواری ما
۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه
آزادش کنید
۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه
حلالم کنید
۱۳۸۹ دی ۲۸, سهشنبه
دونده
۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه
اگر طرف دومی هارو بگیرم به هیچی نمی رسم اما لا اقل طرف ...نژادی ها رو نگرفتم
روزهای شگفت انگیز
۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه
سرما
بخز در لاكت اي حيوان ! كه سرما
نهاني دستش اندر دست مرگ است
مبادا پوزه ات بيرون بماند
كه بيرون برف و باران و تگرگ است
نه قزاقي ، نه بابونه ، نه پونه
چه خالي مانده سفره ي جو كناران
هنوز اي دوست ، صد فرسنگ باقي ست
ازين بيراهه تا شهر بهاران
مبادا چشم خود برهم گذاري
نه چشم اختر است اين ، چشم گرگ است
همه گرگند و بيمار و گرسنه
بزرگ است اين غم ، اي كودك ! بزرگ است
ازين سقف سيه داني چه بارد ؟
خدنگ ظالم ، سيراب از زهر
بيا تا زير سقف مي گريزيم
چه در جنگل ، چه در صحرا ، چه در شهر
ز بس باران و برف و باد و كولاك
زمان را با زمين گويي نبرد است
مبادا پوزه ات بيرون بماند
بخز در لاكت اي حيوان ! كه سرد است
مهدی اخوان ثالث
۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه
خواب
تذکر: با عنایت به صحبت های دوستان در خصوص این پست لازم به ذکر است که اون بنده خدا از ذکور بوده اند ، نه از اناث . خواهش می کنم زندگی را جور دیگری ملاحظه فرمایید .
۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه
در مملکتی که ملی گرا ترین مردمانش در خارج از آن زندگی می کنند انتظار آبادی نداشته باشیم
در مملکتی که صدای دوست داشتنی کودکی و جوانی من صدای برخورد باتوم به سپر پلیس ضد شورشه انتظار آزادی نداشته باشیم
در مملکتی که خون 80 نفر قابلی نداشته باشد انتظار عدالت نداشته باشیم
کوچه ها باریکن دکونا بسته س، خونه ها تاریکن طاقا شیکسته س،
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده می برن کوچه به کوچه
نگا کن!
مرده ها به مرده نمیرن،
حتا به شمع جون سپرده
نمیرن،
شکل فانوسی ینکه اگه خاموشه
واسه نفت نیست هنوز
یه عالم نفت توشه
جماعت! من دیگه حوصله ندارم
به "خوب" امید و
از "بد" گله ندارم
گرچه از دیگرون فاصله ندارم
کاری با کار این قافله ندارم!
گرچه از دیگرون فاصله نداریم کاری به کار این قافله نداشته باشیم
۱۳۸۹ دی ۲۱, سهشنبه
پاشنه 13 سانتی ممنوع شد؟!؟
به گزارش فارس در اين آئيننامه انضباطي كه در تاريخ 13 آذر 89 از سوي سهراب رضائي رئيس مجتمع آموزش عالي پيامبر اعظم (ص) به دانشكده تربيت دبير فني، آموزشكده فني و حرفهاي، كشاورزي، تربيت بدني و مراكز تربيت معلم ابلاغ شد، آمده است: به پيوست نامه شماره 1278، ك.م در تاريخ 22 آبان 89 وزارت علوم، تحقيقات و فنآوري در خصوص آئيننامه انضباطي دانشجويان به انضمام مصوبه پانصد و شصت و ششمين جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي در تاريخ 29 خرداد 89 در خصوص راهبردهاي گسترش فرهنگ عفاف ارسال ميشود و اعلام ميشود نظر به اهميت موضوع، توجه به آئين نامه فوقالذكر و رعايت آن مورد انتظار است. در قسمتی از آیین نامه مذکور آمده است :
۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه
برف
برف مي بارد
برف مي بارد به روي خار و خارا سنگ
كوه ها خاموش
دره ها دلتنگ
راه ها چشم انتظار كارواني با صداي زنگ
بر نمي شد گر زبام ِكلبه اي دودي
يا كه سوسوي چراغي گر پياميمان نمي آورد
رد پا ها گر نمي افتاد روي جاده ها لغزان
ما چه مي كرديم در كولاكِ دل آشفته ي دمسرد
آنك آنك كلبه اي روشن
روي تپه روبروي من
در گشودندم
مهرباني ها نمودندم
...
سیاوش کسرایی
۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه
سفر بیرجند
۱۳۸۹ دی ۱۸, شنبه
هم آغوش دلتنگی
من خود را در آغوش می گیرم،
آرام و دلتنگتر از همیشه
آوازی را از میان لبهای بسته در خود تکرار می کنم
و به لحظه ای می اندیشم که در انتهای نفسهایم
صدای آغازی دیگر بیاید
با هر کلیک یک گل بکارید
۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه
۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه
کمک کردن
۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه
۱۳۸۹ دی ۱۴, سهشنبه
شرح یک روز شلوغ
۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه
۱۳۸۹ دی ۱۲, یکشنبه
همش دلم می گیره ...
۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه
شکایت کجا بریم؟
جمال خندان كوچكي وكيل خانه سينما در گفتگو با خبرنگار ايلنا با اشاره به صدور اين حكم گفت: پس از شكايت خانه سينما از فرجالله سلحشوربه دليل توهين به اعضاي خانه سينما پرونده به شعبه 1057 ويژه دادگاه كاركنان دولت محول شد كه اين دادگاه پس از چندين جلسه بررسي و برگزاري دادگاه حكم به محكوميت وي داد اما به دليل حسن شهرت وي با تخفيف مواجه شد و دادگاه وي را به 40 هزار ريال جزاي نقدي محكوم شد.
وي ادامه داد: پس از صدور حكم وكيل ايشان تقاضاي تجديدنظر كرد كه پرونده به شعبه 27 دادگاه تجديدنظر استان تهران سپرده شد اما اين دادگاه نيز حكم را تاييد كرد.