۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

حکایتم شده حکایت ان یارو که اره ......... نه راه پس داشت نه راه پیش

گیر کردم بین دو دسته آدم یکی شارلاتان بازاری با نفوذ با مدرک جعلی
یه طرف یه سری آدم .... مغز که هیچی نمی فهمن اما آدم های بدی نیستن
 اگر طرف اولی ها رو بگیرم آینده تامین می شه حقوقم زیاد میشه رییس هم میشم (الیته الان هم برام پست ریاست اداره زدن)

اگر طرف دومی هارو بگیرم به هیچی نمی رسم اما لا اقل طرف  ...نژادی ها رو نگرفتم
خدایی موندم چی کار کنم

۵ نظر:

انوشیروان بهدین گفت...

ایشاللا راه می افتی تو هم

sasa گفت...

به نظر من تو هم یه گروه جدید درست کن تو این مملکتی که معلوم نیس سر خر کجاس این تنها راهه بچه جون

بارون گفت...

طرف .....نژادیهارو نگیر چون باید به خدا جواب پس بدی ....بعدش میگی خوش به حال اره

ناشناس گفت...

ی گويند بودا هر گاه با بی احترامی يا بد رفتاری کسی مواجه ميشده...از او تشکر می کرده است! وقتی علت را می پرسيدند.. بودا می گفته است: زندگی آينه ای است که ما خود را در آن می بينيم. نوع رفتار ديگران با ما نشانه وجود منشاء آن نوع رفتار در خود ماست که بعنوان همسان جذب شده است. و بدینگونه می توان عیوب خود را یافت. اگر مخالفان خود را به‌ پای چوبه‌ی اعدام می کشانی ! بدان‌ صاحب عقلی هستی بسان طناب . و اگر مخالفان خود را به‌ زندان می فرستی! بدان صاحب عقلی هستی بسان قفس . و اگر با مخالفان خود به‌ جنگ درمی افتی! بدان صاحب عقلی هستی بسان چاقو . و اما اگر با مخالفان خود به‌ بحث و گفتگو می پردازی و آنها را متقاعد می سازی و به‌ سخنان حق آنها قناعت می کنی! بدان صاحب عقلی هستی‌ بسان عقل !!

حالا خودت ببین باید چیکار کنی...

mahan گفت...

خدا به راه راست هدایتت کنه