۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه


در مملکتی که دانشجوی کارشناسی ارشد بهترین دانشگاهش  بوی عیدی بوی توت فرهاد را نشنیده انتظار فروش کتاب  را داشته باشیم
در مملکتی که ننگین ترین مردمانش دم از ملی گرایی می زدند منتظر دیدن نام خلیج فارس نباشیم
در مملکتی که ملی گرا ترین مردمانش در خارج از آن زندگی می کنند انتظار آبادی نداشته باشیم 
در مملکتی که بی دین ترینانش آثار سجده بر پیشانیشان نقش بسته انتظار معجزه خدا را نداشته باشیم بهتره
در مملکتی که صدای دوست داشتنی کودکی و جوانی من صدای برخورد باتوم به سپر پلیس ضد شورشه انتظار آزادی نداشته باشیم 
در مملکتی که خون 80 نفر قابلی نداشته باشد انتظار عدالت نداشته باشیم
در مملکتی که راستکویانش سکوت می کنند انتظار هیچ شعری نداشته باشیم
در مملکتی که سخن رانانش دروغ گویانند انتظار باران رحمت نداشته باشیم
در مملکتی که وبلاگ نویسش من باشم انتظار پست درست حسابی نداشته باشیم

کوچه ها باریکن دکونا بسته س، خونه ها تاریکن طاقا شیکسته س،

از صدا افتاده تار و کمونچه

مرده می برن کوچه به کوچه

نگا کن!

مرده ها به مرده نمیرن،

حتا به شمع جون سپرده

نمیرن،

شکل فانوسی ینکه اگه خاموشه

واسه نفت  نیست هنوز

یه عالم نفت  توشه

جماعت! من دیگه حوصله ندارم

به "خوب" امید و

از "بد" گله ندارم

گرچه از دیگرون فاصله  ندارم

کاری با کار این قافله ندارم!




گرچه از دیگرون فاصله نداریم کاری به کار این قافله نداشته باشیم 


۶ نظر:

تنها گفت...

باحال بود!!!!!!!!!

بارون گفت...

خوب نوشتید ......

بارون گفت...

سلام دوستان به روزم

وحيد زايري گفت...

چقدر دردمند نوشته بودي . متاسفانه جنس مردم ما و خصوصيت آنها اين است كه سفله پرورند و هميشه بايد يك ديكتاتور بر آنها سروري كند . من كه اميدم را به كل از مردم بريده ام .

ناشناس گفت...

رفیق حق داری ولی اینارو همه میدونن . این مهمه که باید چی کارکنیم؟؟؟

mahan گفت...

متاسفانه از ماست که بر ماست و هر کس فقط می تونه تغییر را از خودش شروع کنه شاید در دراز مدت اثر کند اگرنه تا بوده همین بوده و هر چه می کشیم از این مردمانمان می کشیم