۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

من برمکی نیستم

باید داستان برمکیان و اون باغبونی که از هارون الرشید خواسته بود که اعلام کنن از خاندان برمکیان نیست ، شنیده باشین . به زبون امروزیش یعنی مناسب نیست آدم اسم و فامیلش تو همه جا یه جور باشه . الغرض یه مستخدم هست تو ادارمون که من ازش خوشم می یاد . بچه خوب و آرومیه . بنده خدا فوق دیپلم هم داره ، حالا از شانس گندش ادبیات عرب خونده که تو هیچ بازاری خریدار نداره و از بد روزگار شده مستخدم اداره ما . یه بدی که داره یه مقدار زیادی اسلوموشنه . خیلی آروم و خونسرده . به حدی که خیلی وقتا لج بچه ها رو در می آوره . از امروز یکی از روسای ادارات به تیم ما اضافه شد که از شانسش فامیلیش هم نام فامیلی این مستخدم بنده خدا بود . یکی از بچه های قسمت هنوز دقایقی از حضور این بنده خدا نگذشته بود که گفت : نمی دونم چرا فلانی چاییش دیر شده . اینو گفت و رییس جدید الورود یه دفعه تیز شد و خودشو جم و جور کرد. شاید باورتون نشه که در عرض یک ساعت این مستخدم رو به یه اداره دیگه منتقل کردن . فقط ما موندیم و حسرت شاید تنها کسی که حرف شنوی درست و حسابی از ما داشت .

۵ نظر:

تنها گفت...

ظاهرا این جور برکناریها مد شد.رئیس شما هم خواسته جا نمونه.

انوشیروان بهدین گفت...

پاسخ تنها : دقیقا . البته شایان ذکره ایشون رییس ما نیست .

farideh گفت...

چه اعتماد به نفسی!

farideh گفت...

چه اعتماد به نفسی!

mahan گفت...

نمی شد رییس را منتقل کنند حالا مستخدم را به نام کوچک صدا می کردید