۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

از باغ می برند

سال نو میلادی نزدیکه . بی مناسبت ندیدم شعر زیر رو بیارم :

از باغ می برند چراغانیت کنند

تا کاج جشنهای زمستانیت کنند

پوشانده اند صبح تورا ابرهای تار

تنها به این بهانه که بارانیت کنند

یوسف، به این رها شدن از چاه دل مبند

این بار می برند که زندانیت کنند

ای گل گمان نکن به شب جشن می روی

شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند

یک نقطه بیش بین رحیم و رجیم نیست

از نقطه ای بترس که شیطانیت کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه ایست که قربانیت کنند...

فاضل نظری

۲ نظر:

mahan گفت...

مثل همیشه انتخاب های بی نظیر

انوشیروان بهدین گفت...

لطف دارید . موید و منصور باشید .