۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

باز آمدم


جای همه دوستان خالی چند روزی شمال بودیم آب و هوا که پخفه با پسرخاله ها هم چند باری ماهی گیری رفتیم که اونم پخفه یه عقد کنان هم دعوت بودیم که طبق معمول از کل مراسم فقط شیرینی فروشی رفتن و کیک آوردنش به ما رسید و این که الان دو تا نسبت تازه هم با خودم پیدا کردم از یه طرف شدم پسر عمه زن پسر عمم و از طرف دیگه پسر دایی شوهر دختر داییم کلی با خودم دیگه خودمونی شدم

هیچ نظری موجود نیست: