۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

خانه‌ي رویایی من

تعریف انوش از خونه رویاییش من را هم بر آن داشت تا خونه رویاییم رابراتون تشریح بکنم
خونه رویایی من یه آپارتمان کوچیکه تو طبقه سوم از یه خونه 4 طبقه 2 واحدی تو یکی از شهرهای فرانسه (ترجیحا بوقدو یا پقی) با یه کانسیژ پیر و مهربون که هر  وقت دلم گرفت می رم پیشش و اونم از شوهرهای سابقش برام تعریف می کنه و هفته ای یه بار میاد اتاق من و رتب می کنه  تو خونه من یه دست میز صندلی لهستانی هست با چهارتا صندلی یه بالکن کوچیک داره که غروب های که از سر کار بر می گردم توش می شینم یه نخ سیگار می پیچم و می کشم حموم نداره جاش یه وان وسط اتاق خوابم دارم که بعضی شب ها توش دراز می کشم و کتاب می خونم دیوار های اتاقم آبی کمرنگه با پنجره های چوبی سرمه ای (پی وی سی طرح چوب هم قبوله)یه کتاب خونه کوچیک دارم که توش مجلات و کتاب هایی که از کتابخانه می گیرم به اضافه کتاب هایی که از ایران بردم و ی گذارم یه گوشه اتاقم یه هارپ 90 سانتی دارم و سنتورهامو هم همونجا می گذارم از آنجایی که صبحانه و ناهار را بیرون می خورم و اکثرن شام هم نمی خورم پس خونم نیازی به آشپزخانه نداره یه گرامافون قدیمی دارم  که توش صفحه های قدیمی جو داسین و قمرالملوک را گوش می دم خونم مثل همه خونه های انجا کفش موکت اما من سه تا گلیم دارم که جاهای مختلف پهن کردم فکر نمی کنم خونم LCD داشته باشه  و مجبورم خبر مربوط به اعتصاب کارگران را از رادیو بشنوم .یه تخت کوئین دارم که تا جایی که می تونم شب ها توش قلت (غلت ) می زنم
اما از همسایه ها بگم سه تا دختر ترجیحن شرقی که یکیشون داره تو سوربون 7 یا 15 (بسته به شهری که برم) مستر موسیقی می خونه ساز تخصصیش ساکسیفونه و 1 شنبه ها بعد کلیسا میاد به آپارتمان من بهم آموزش ساکسیفون سوپرانو می ده علاوه بر ساز خودش هم ته صدای سوپرانو داره و با ساز من هم آوازی می کنه یه پسر ایتالیایی هم هست که  شنبه صبح ها باهاش میرم پارک نزدیک خونه تنیس بازی می کنیم از اون 2 تا دختر دیگه یکیشونو ترجیح  می دم همکارم باشه  که هرروز سوار اق او اق (RER) شیم بریم سر کار و بر گشتنی بعد قطار سواری قدم زنان باهم برگردیم که اگر یه روزی خواستم بهش تقاضای ازدواج بدم حرفامونو از قبل زده باشیم امیدوارم پسر ایتالیایی زود تر از من ازش درخواست نکنه سومین دختر هم فرانسویه و برای دانشگاه اومده شهر ما دانشجوی درس خونیه فقط آخره هفته ها که دور هم جم می شیم می بینیمش داره پی اچ دی میگیره یه واحد هم که خالی می مونه گذاشتیم واسه مارلو برنالدو که شاید خواست که یه  Last tango تانگو دیگه بسازه  
تو آخر هفته ها نوبتی خونه یکیمون جمع می شیم با هم بحث های روشن فکرانه می کنیم هیچ کدوم به عقاید و ملیت دیگری توهین نمی کنیم بعضی شبا با هم می ریم تئاتر که البته دختر دانشجوئه دوست پسرشم میاره بعد تا صبح تو خیابون های نم دار قدم می زنیم


۳ نظر:

م. گفت...

رويا خراب كن:
خوبه ولي چه فايده بعد ازمدتي كانسيژت ميميره به جاش يه پيرمرده بداخلاق كه يه زماني يكي ازشوهرهاش بوده جاشو ميگيره، دختره از دوست پسرش با تلخي جدا ميشه و تو بايد هر شب گريه هاشو ببيني، پسر ايتاليايي از دوست دخترت خواستگاري ميكنه و با هم ازدواج مي كنند و تو هم رابطه ات رو با هر دوتاشون قطع مي كني، به جاي مارلو براندو هم يه كسي از اينطرفا فرار ميكنه مياد بيخ ريشت قايم ميشه!!! تو هم آخرش به جاي سيگار، ماري جوآنا ميكشي، بعدشو ديگه نميتونم بگم چي ميشه. البته منم تنهات نمي ذارم هر سالي يه بار بهت سر مي زنم و از اينكه يه دوست خوب رو از دست ميدم هميشه ناراحت مي مونم .......
حالا ديگه مي خواي بدون من بري پقي، هان!

آیین اهورایی گفت...

جواب م.
عیب نداره مردای فرانسوی تجربیات خوبی دارن که در اختیار آدم می گذرانند
بعدم عیبی نداره من با همون دختر فرانسویه دوست می شم و سال های سال با هم زندگی می کنیم ,بهتر باهم یه اپوزیسیون راه میندازیم ,نه من از پیچیدن سیگار خوشم میاد محتویاتش فرقی نداره مهندس جان اول سربازیتو درست کن بعد باهم میریم

انوشیروان بهدین گفت...

اولا امان از آدمای رویا خراب کن
دوما خلق را تقلیدشان بر باد داد...
سوما آرزوهاتم مث خودت عجیب غریبن
چهارما حالم از آرزوهات بهم خورد چون یاد سفر ترکیمون افتادم
پنجما معلومه تو کلاس آموزش فرانست بهت بجز کلمات فرانسوی فرهنگ فرانسوی هم می آموزند
ششما خسته شدم اگه حال داشتم بعدا می گم بهت...