۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

قدیس فرانسوا اسیزی

دیروز جمعه روز قدیس فرانسوا اسیزی بود . از صبح تا شب داشتم کتاب زندگیشو می خوندم . یه چیزی رو باید اعتراف کنم که دیروز یه جورایی از خودم خجالت کشیدم . بابا این قدیس بنده خدا از وقتی رفت تو عالم عرفان و ریاضت فکر نکنم یه شب شکم سیر، سرشو زمین گذاشته باشه . همش ریاضت بود و ریاضت . اونوقت ما عالم و آدم رو خبر کردیم که این ماه رمضون پدر ما رو در آورد . دیشب می خواستم شام بخورم عذاب وجدان داشتم که بخورم یا نه . خلاصه اگه بنده رو دیدین که درویش مسلک شدم و زدم تو خاکی تعجب نکنین . امان از کتاب ناباب .

۱ نظر:

آیین گفت...

انوش جان تو همین جوری قدیسی نمی خواهد سختی به خودت راه بدی