۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

شب امتحان

باز شب امتحان شد همه افکار من زیر و زبر شد اصلن نفهمیدم این شعر دوران کودکیم چجوری اومد تو ذهنم ولی اومد دیگه

خورشيد خانوم ! خورشيد خانوم ! شب اومده خواستگاري
ما رو فراموش نكني ! رو عهدمون پا نذاري

خورشيد خانوم يه وقت نري كنيز ديو شب بشي
ساده نشي گول نخوري همسر مير غضب بشي

تو قصر ديو شب بايد با بي چراغي سر كني
اين همه عاشق بايد دوباره در به در كني

ما عمريه خاطر خواه نور شماييم به خدا
دنبال يه رشته از اون موي طلاييم به خدا

خورشيد خانوم ! خورشيد خانوم
خواستگارات قلابيه

به فكر قيچي كردن
اون موهاي آفتابيه

ميگن شما منتظرين كه شب ستاره دار بشه
دل سياهش مثه ما عاشق و بي قرار بشه

خورشيدخانوم ! باور نكن اين كلك دوباره رو
ما خيلي وقته مي شناسيم اين شب بي ستاره رو

حتي اگه بگين : بمير !‌ شب جواب رد نميده
اين شب تاريك كلك هفتاد و هفتا جون داره

مي ميره اما دوباره
تو قصه مون پا مي ذاره

خورشيد خانوم طلوع كنين
تا اين شب اينجا نمونه

خروس واسه طلوعتون
دوباره آواز بخونه


۵ نظر:

بارون گفت...

چه حال و هوایی داری شب امتحان ما که جوون بودیم شب امتحان مثل انسانهای نخستین گیسامون در رفته بود مغز کلن تعطیل فقط در زمینه استرس و اضطراب ماشاله فعال....اه یادم میوفته حالم بد میشه ....

سایان گفت...

شما بچه بودیدم شعراتون تیز بوده ها!!!

میم. گفت...

حالا امتحانتو خوب دادی یا نه؟

ناشناس گفت...

خداییش قشنگ بود

آیین اهورایی گفت...

جواب بارون
من عاشق شب امتحانم
جواب سایان
من از بچه گی سر و گوشم می جنبید
جواب م.
قربون هرچی رفیق بامرامه اره مونمن بد نبود
جواب ناشناس
وای به روزی که بشناسمت