۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

ایست بازرسی

دقایقی از ساعت 11 شب گذشته است و من تنها در ماشین و در صف اتومبیلهای خط شده . در میان اتوبان پرتردد برادران صلاح دیده اند ایست بازرسی بگذارند . به یاد می آورم که اگر صحنه های اکشن سلسله کبری 11 واقعیت داشت ، دست کم می بایست شاهد در هوا چرخیدن 10-15 ماشین می بودیم . صدای استاد را کم می کنم . در این وانفسای روزگار صدای استاد هم موضوعی است برای استنتاق بیشتر . نزدیک برادر بازرسی کننده می شوم . چون قاتلان به من می نگرد . از من رد می شود . چهره ام بچه مثبت است . اذن حرکت می دهد . خدا را شکر که پنجره ای وجود ندارد که از آن به درون انسانها نگریست و خدا را شکر که این برادر از باطنم بی خبر است ؛ والا شاید دستور می داد به مسلخم برند . در همین حین صدایی از آن سوی اتوبان به گوش می رسد . موتور سواری است و نگاهی خاص به برادران دارد . چرا که از نزدیکانشان سخن می گوید . پس از عنایتی درخور به آنها و خاصه به اقوام اناثشان گاز موتور را می گیرد و می گریزد . در دل مرحبا می گویم و در خموشی : داد ز بیداد کشم...

۹ نظر:

تنها گفت...

ایول به موتوریه. دست مریزاد.

تنها گفت...

راستی خدا این استادو ازما نگیره. این روزا مرهم دل خیلی از ماهاست

انوشیروان بهدین گفت...

پاسخ تنها : بنده هم در دل همین رو خواستم . در ضمن در مورد استاد :
برقرار و پاینده باشند که خوش مرهمی است .

وحيد زايري گفت...

موتورشو عشقه !
البته فحش دادن كار خيلي بديه ! ولي ... دلمون خنك شد !

فریده الیاسوندی گفت...

بیجاره اون هایی که قیافه شون غلط اندازه

mahan گفت...

اونها هم سر پست بودند و می خواستند نونشان را بخورند خیلی ها ظاهر و باطنشان متفاوت است

انوشیروان بهدین گفت...

پاسخ وحید :
ما هم دلمون خنک شد ، خداییش خیلی آبدار بود

انوشیروان بهدین گفت...

پاسخ فریده :
خدا رو شکر ما از این نعمت برخوردار نیستیم

انوشیروان بهدین گفت...

پاسخ ماهان :
فکر کنم یه ذره گیج می زنی ها . آخه بنده خدا ، اینا خود جوشن بیشترشون و البته عقده ای . البته 100 درصد مزایا هم کنارشه . من چون با واسطه خیلی هاشونو می شناسم می گم . باور کن اینجوریاشون خیلی ... البته قبول دارم که یه عده ای هم ناچارن.