نگاه کن نگاه کن ، دوباره ناز می کند
نگر به چشم مست او ، سخن به راز می کند
گهی فتاده گه دوان گهی فتان و گه به پا
که پلک می زند و یا دو چشم باز می کند
نگر به چشم مست او ، سخن به راز می کند
گهی فتاده گه دوان گهی فتان و گه به پا
که پلک می زند و یا دو چشم باز می کند
۱۰ نظر:
چه خبره؟ همش شعرای عشقولانه مینویسید؟
سلام با یه شعر به روزم خوشحال میشم مهربون باشید و قدم رنجه کنید
قدمهایت به روی دیدگانم
سر افرازم نمودی مهربانم
جواب بارون:
به به چقدر دنیای عجیبیه دیروز نامهربون بودیم و امروز مهربان باز خوبه تو این دنیا به نتیجه درست رسیدیدن وگرنه
فردا که شم خاک چه سود اشک ندامت :دی
فکر بلبل همه این است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
پاسخ تنها :
نمی دونم ، ولی این روزا با تمام مشکلات خیلی عشقولانه هستم . خداوند عاقبت امر را به خیر کند
پاسخ بارون :
تمنا می نمایم ، لطف دارید
شما ایضا به ما منت گذارید
پاسخ فریده :
مستور و مست هر دو چو از یک قبیله اند
ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست
خوبه یک ذره هم عاشقانه خیر باشد
پاسخ ماهان:
خیر است ان شا الله
ارسال یک نظر