۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه

ما باز رفتیم

با اجازه دوستان باز فردا عازمه دامغانم کسی پسته ای چیزی خواست خودش بره بخره

۵ نظر:

سایان گفت...

حالا اینهمه اومدی و رفتی واسه خودت پسته خریدی؟!!!

دختر تنهاي گندم گفت...

يه روزي هم نوبت ما ميشه كه جايي بريم و دلت رو بسوزونيم

بارون گفت...

سلام برو سفر سلامت ما که حریف زبون شما نشدیم ........

فریده الیاسوندی گفت...

بیجاره دانشجو های دامغان استادشون چه دقیقه! ...

م. گفت...

دیگه کم کم باید از شاگردات پسته بگیری، خودت که نباید بخری، دیگه استادی گفتن و شاگردی و یه نمره ؛)