۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

ترس یا عقلانیت ، مساله این است .

بهرام ، نویسنده وبلاگ " یه آسمون که چشم برام نیست " چند روز پیش بهم گفت : دیگه نمی خوام بنویسم . دلیلشو ازش جویا شدم . گفتش : تلویزیون یه بابک نامی رو نشون داده که اگرچه با اسم مستعار تو وبلاگش می نوشته ، اما گرفتنش و الان هم حسابش با کراما الکاتبینه . بهش گفتم : بابا !اون لابد خیلی خفن می نوشته . تو حالا مگه چی می نویسی ؟ دراومد گفت : به ریسکش نمی ارزه . نمی خوام تو دردسر بیفتم . حالا هم چند روزه که دیگه نمی نویسه . دلم براش تنگ می شه . ایندفه که دیدمش می خوام بهش بگم یه وبلاگ جدید ایجاد کنه و سیاسی هم اصلا ننویسه تا خیالش راحت راحت باشه .

۴ نظر:

تنها گفت...

اینا همینو میخوان که مردم بترسن. ظاهرا موفقم بودن!

سایان گفت...

اگر هم فکر کنیم اون برنامه خلاف تمام برنامه های دیگه تلویزیون حقیقت بوده،باید اینجوری فکر کنیم که آیا واقعا فقط بابک بوده که متهمش کردن،اسیرش کردن و گرفتنش؟!!! یا خیلییییییی های دیگه از جمله خود ما هم اسیرشون شدیم پس لااقل بنویسیم و فکر کنیم و صحبت کنیم که وقتی گرفتنمون دلمون نسوزه یا مثل ندا به خاطر یه راهپیمایی شهید نشیم.

انوشیروان بهدین گفت...

پاسخ تنها :
برایم آنقدر از گزمه های شهر شب گفتند
کزین همسایگان از سایه ی خود نیز می ترسم

انوشیروان بهدین گفت...

پاسخ سایان :
نمی دانی که ایران است اینجا
حراج عقل و ایمان است اینجا
تو میدانی که هر کس بود بیدار
در ایران می رود آخر سر دار