یک روز دلم غمگین سرخورده از آن ، وز این یک روز دلم با یار با اوست سخن بسیار وز غصه تهی آن روز بی ناله و اشک و سوز ای دل تو فدایش باش افتاده به پایش باش وز حلقه ی زلف یار آن حلقه ی چونان دار خواهم که بیاویزم اینگونه برانگیزم...
یک روز دلم چون بید پای دلکی لرزید یک روز دلم چون خون دیوانه تر از مجنون یک روز دلم چون باد رقصید در این بیداد یک روز ،نه هرروزم یک غصه می آموزم..............
۷ نظر:
یک روز دلم چون آب
شفاف ولی بی تاب
یک روز دلم چون برگ
سبزینه و رگ در رگ
و یکبار هم در بیابان کاشان هوا سرد شد....
یک روز دلم غمگین
سرخورده از آن ، وز این
یک روز دلم با یار
با اوست سخن بسیار
وز غصه تهی آن روز
بی ناله و اشک و سوز
ای دل تو فدایش باش
افتاده به پایش باش
وز حلقه ی زلف یار
آن حلقه ی چونان دار
خواهم که بیاویزم
اینگونه برانگیزم...
يك روز دلم چون غار
بي روح تر از ديوار
یک روز دلم چون بید
پای دلکی لرزید
یک روز دلم چون خون
دیوانه تر از مجنون
یک روز دلم چون باد
رقصید در این بیداد
یک روز ،نه هرروزم
یک غصه می آموزم..............
قبول نیست دو تا شاعر دارین پدر من و در میارین
مردی تو پی اچ پی بنویس
ارسال یک نظر